










خلاصه داستان : این فیلم براساس داستان واقعی عبدالحمید ریگی و همسرش فائزه منصوری است. «شبی که ماه کامل شد» روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی میشود و این در حالیست که دختر به دلایلی مجبور به مهاجرت از ایران است. در این مسیر، برادرش با او همراه میشود اما در میانه راه، اتفاقاتی برای آنها رقم میخورد.
خلاصه داستان : روایت دو برادر دوقلو به نامهای بردیا و باربد، هر دو با بازی بهرام رادان است. روند پیشبرد داستان اینگونه القا میکند که بردیا و باربد از زمان کودکی در تمام زندگی خود، با هم در رقابت بودهاند.
خلاصه داستان : مردی توسط یک زن تبهکار کُشته میشود و دو غریبه را به جرم قتل بازداشت میکنند.یکی صدای شلیک گلوله را شنیده اما صحنه قتل را ندیده چون نابیناست، آن یکی هم فقط صحنه را دیده و صدای شلیک گلوله را نشنیده چون ناشنواست! آنها یک صبح تا غروب فرصت دارند که از این مهلکه جان سالم به در ببرند.
خلاصه داستان : راحیل یک جراح است و همسرش را در حین عمل جراحی از دست دادهاست. او تصمیم میگیرد تا جنازه همسرش را بدزدد و او را طبق وصیتش در یک روستای دور افتاده، در کنار پدر و مادرش به خاک بسپارد، کاری که خانوادهٔ همسر با آن موافق نیست. راحیل در میانهٔ راه با ملک الموت روبرو میشود و میفهمد که دیگر فرصتی برای انجام خواستهٔ همسرش ندارد. اما ملک الموت به جای قبض روح راحیل، عاشق او میشود و …
خلاصه داستان : روایت کلی این فیلم پیرامون اتفاقات بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و عملیات مرصاد است. نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذیهای سازمان مجاهدین خلق پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران در جبهه میشوند. با ارسال دو مأمور امنیتی به بغداد میخواهند قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان ، عباس زریباف فرمانده این عملیات را ترور کنند. اما داستان طور دیگری رقم میخورد.
خلاصه داستان : یدالله (فرهاد اصلانی) در یک تیمارستان کار میکند و به تازگی بخاطر فوت همسرش تنها شدهاست.در همین حال دلارام (نورگل یشیلچای) که در تیمارستان بستری است برای دیدن فرزندش از یدالله کمک میخواهد. یدالله یک سال است زنش را از دست داده و حالا غمگین است. او شبها در خانه بزرگ و قدیمیاش تنهاست تا این که اتفاق جدیدی برایش رخ میدهد...
خلاصه داستان : داستان این فیلم دربارهٔ یک خوانندهٔ کابارهای به نام ابراهیم خوشلحن (خوشسینه) است که پیش از اوج گرفتن با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ همچون این طیف خوانندهها از صحنه کنار میرود اما چون به اندازهٔ کافی از شهرت و اقبال نیز برخوردار نبودهاست، نمیتواند خوانندهٔ لس آنجلسی شود و در نهایت به خوانندهٔ مراسم تبدیل میشود. ابراهیم که با نامِ فامیلی خود مشکل دارد و آن را به خوشلحن تغییر میدهد سالها در حسرت اجرای دوباره روی صحنه میماند تا اینکه یک روز، زیبا (دختر ابراهیم با بازی الناز شاکردوست) ترتیبی میدهد تا پدرش در برنامه «هفتهٔ فرهنگی ایران» در شهر استانبول، ترکیه روی صحنه برود. پسر ابراهیم (محسن کیایی) که راه پدر را دنبال کردهاست ولی به سبک رپ فرصت را برای اجرای زنده و کسب شهرت از دست ندادهاست و ورود آنها به ترکیه سرآغاز ماجراها و مشکلات جدیدشان میشود.
خلاصه داستان : رحمان (سعید آقاخانی) آبدارچی یک شرکت است و پزشک به او اعلام کرده است که بهزودی از دنیا خواهد رفت. از اینجهت رحمان فکری به سرش میزند تا از مرگ خود برای خانوادهاش سودی حاصل کند؛ امّا همیشه با بدشانسی روبهرو میشود. او با دوستش انوش (بهرام افشاری) نقشههایی طراحی میکنند که اشکان (محمدرضا گلزار) پسر رئیس شرکت، بلایی سر رحمان بیاورد که خانوادهٔ رحمان با پول دیه، زندگی خوبی داشته باشند.